جدول جو
جدول جو

معنی فتنه جویی - جستجوی لغت در جدول جو

فتنه جویی
آشوبگری، بلواطلبی، جنگجویی، شورشگری، فتنه انگیزی
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از کینه جویی
تصویر کینه جویی
انتقام جویی، به دنبال انتقام بودن، انتقام گیری، کینه کشی، کینه توزی، کینه خوٰاهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فتنه جو
تصویر فتنه جو
آشوب طلب، کنایه از زیبا و دل فریب، کنایه از جنگ جو، سپاهی، لشکریبرای مثال آمد از دهگان سبک پایی که یک جا آمدند / از سوار و از پیاده فتنه جویی ده هزار (مسعود سعد - ۱۶۲)
فرهنگ فارسی عمید
(بُرْ)
فتنه جو:
ای فلک زود گرد، وای بر آن
کو به تو فتنه جوی مفتون شد.
ناصرخسرو.
رجوع به فتنه جو شود
لغت نامه دهخدا
(نَ / نِ)
کینه خواهی. (ناظم الاطباء). انتقام جویی. دشمنی:
عجب ناید ز خوبان تندخویی
چنان کز مهر گردون کینه جویی.
نظامی.
کینه جویی روش احسان نیست
هرکه احسان نکند انسان نیست.
جامی.
و رجوع به کینه جو و کین جویی شود
لغت نامه دهخدا
فتنه جوی. آنکه در پی برپا کردن آشوب باشد و فتنه را خوش دارد. فتنه انگیز. رجوع به فتنه شود، سپاهی. جنگجو:
آمد از دهگان سبکپایی که: یکجا آمدند
از سوار و از پیاده، فتنه جویی ده هزار.
مسعودسعد.
رجوع به فتنه و فتنه جوی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از فتنه جوی
تصویر فتنه جوی
آشوبجوی، سپاهی جنگجوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از فتنه سوزی
تصویر فتنه سوزی
عمل و کیفیت فتنه سوز از بین بردن فتنه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کینه جویی
تصویر کینه جویی
انتقام جویی
فرهنگ لغت هوشیار
آشوبگر، اخلالگر، رزم آور، ماجراجو، مفتن، مفسد، مفسده جو، واقعه طلب
فرهنگ واژه مترادف متضاد